عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

آب کم جو تشنگی آور بدست

آب کم جو تشنگی آور بدست                             تا بجوشد آبت از بالا و پست

برخی از دوستان گاهی در مورد پیدا کردن یک ولی از اولیای الهی سوال می کنند. در این باره نکاتی لازم به ذکر است: اولاً کسی که به دنبال ولی خدا و حقایق دین است، باید به قول مولوی تشنه باشد. برخی تشنه نیستند ولی به دنبال آب می گردند. تا تشنه نباشی ولیّ را نمی شناسی حتی اگر همسر یا پدر انسان باشد. همانطور که عایشه پیامبر را نشناخت. اولیا را همسری برداشتند              انبیا را همچو خود پنداشتند. برخی بزرگان را حتی در زمان کنونی فرزندان و نزدیکانشان هم نشناختند. چون تشنه حقیقت نبودند. اگر کسی واقعاً تشنه باشد مرد خدا خودش به دنبال او می آید و خود را به او نشان می دهد. بدان که مرد الهی بیشتر به دنبال نفوس مستعد می گردد تا ما به دنبال او. ولی چون او بزرگ است بی سر و صدا و در خفا کار می کند ولی ما چون کوچکیم سر و صدایمان زیاد است. بی شک عشق پیر حقیقی به مرید خیلی بیشتر از مرید به اوست ولی مرید به عکس می پندارد.

ثانیاً؛ شناخت اولیای الهی با ملاکهای ظاهری ممکن نیست. یعنی نمی شود گفت چون این فرد اهل عبادت و ریاضت است حتماً از اولیاست یا فلان کرامت ظاهری را دارد پس ولیّ است. به قول حافظ گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت. اکثر اهل ظاهر می پندارند که ولی خدا باید درچارچوب های ذهنی او باشد یعنی اهل ریاضت و عبادت ظاهری و همچنین اهل کرامت ظاهری باشد. تنها راه شناخت اولیاء راه قلب است. اگر کسی قلب سالم و هم سنخ با ولیّ داشته باشد ولی شناس می شود و گرنه ممکن است با ولی خدا مخالفت کند. ناریان مرناریان را طالبند                   نوریان مر نوریان را جاذبند.

ثالثاً: سالک طریق حق باید قدرتها و علم ولیّ ایمان داشته باشد. وقتی که با یقین قلبی ولی را شناخت باید بتواند سخنان و اعمال وی را قبول کند و از جان بپذیرد. این مرحله بسیار مشکل است. حرکت با ولی و متابعت او عدم اعتراض و لو در قلب و ذهن، برای هر کسی مقدور نیست. حتی موسی نبی نتوانست به جناب خضر که ولی بود علی رغم قولی که داده بود؛ اعتراض نکند. انک لن تستطیع معی صبراً. سالک باید بداند که اگر کسی به مقام ولایت خاصه رسید حرکات و سکناتش به امر خداست. پس هرگز نباید خود را در مساله ای از پیر کامل داناتر بداند. اگر قابلیت هدایت و تکامل داشته باشد؛ حتماً شیخ او وی را هدایت می کند و اگر قابلیت نداشته باشد نمی تواند با شیخ حرکت کند. اگر قابل باشد پیر وی را پیدا می کند و اگر نباشد تلاش وی به جایی نرسد. چون تلاشش حقیقی نیست. یا به دنبال شهرت است یا رسیدن به کرامات یا حتی رسیدن به بهشت ظاهری. کسی که قابل نیست هرگز به دنبال قرب به خدا و ترک هوای نفس نخواهد بود اگرچه خودش نداند. ضمن اینکه هر کس قابلیتی دارد و خدا او را برای کاری آفریده است و نفس او به دنبال آنست و اگر قرب خدا و امثال آن را از خدا بخواهد فقط در مرتبه زبان است و به تقلید از دیگران می گوید ولی در قلب طالب آن نیست. لذا گفته است: که همه از آخر می ترسند و عبدالله از اول. 

رابعاً بداند که ولیّ به باطن قلب او آگاه است و به راهی که باید برود خبیر. پس هرگز نباید چیزی را از او مخفی کند یا در مقابل او ریایی عمل کند یا در قلب چیزی بخواهد اما در زبان چیز دیگر. ظاهر و باطنت باید یکی باشد حتی اگر همه اعمالت خراب بود باز در محضر پیر، عمل ریایی انجام نده.... اگر واقعاً عاشق بودی به حقیقت خواهی رسید. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد