عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

نمی از یم کربلا

کربلا به عکس همه نبردها که در آن جنگاوری و رزم سخن اول را می زند؛ میدان شمشیر انداختن و فدا کردن همه هنرها و قدرتهاست. از آن رو که هدف اصلی امام حسین علیه السلام رساندن اصحاب به مقام فنا و توحید است. بلکه بالاتر؛ او در واقع شفیع همه انبیاء و اولیاء در وصول به توحید و فنای فی الله است. اگر هدف امام از بین بردن لشگر دشمن بود بی شک به آن هدف می رسید و به هیچ یار و یاوری نیاز نداشت. او تمام قوای عالم را در اختیار دارد، حتی دشمن ظاهری او نیز نمی تواند بی اذن تکوینی او حرکتی بکند. اگر نمی فرمود فیا سیوف خذینی، هرگز شمشیر به او اثر نمی کرد. حتی اصحاب او مثل حضرت عباس علیه السلام نیز به تنهایی می توانست تمام دشمنان را نابود کند چون وی نیر قدرت ولایت دارد و ولی خدا قدرتش از همه عالم بالاتر است و کسی را قدرت مقابله با او نیست. اما در کربلا محل ظهور قدرت نیست چون قدرت نمایی با فنا در تضاد است. در عشق عاشق باید همه چیز خود را از قدرتهای ظاهری گرفته تا قوای باطنی، همه را در راه محبوب فدا کند.
راهی است را ه عشق که هیچش کناره نیست          آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست. اصحاب نیز تا قدرت خود را و به حسب تمثیل شمشیر خود را نیانداختند به شهادت نرسیدند. در ابتدا می خواستند از امام خود حمایت کنند ولی در نهایت دیدند که این امام است که حامی ایشان است و کسی نمی تواند از وی حمایت کند. او غنی مطلق است. و غنی مطلق از همه خلق بی نیاز است چه جن و چه انس. چنانچه در عاشورا از ملایکه و جن خواستند که به یاری حضرتش آیند ولی امام ممانعت کرد. هیچ موجودی در عالم هستی در هیچ زمینه ای از امام برتر نیست و گرنه او امام نخواهد بود. به عنوان نمونه امام بجای شمشیر به حضرت عباس مشک آب داد یعنی هرچه داری از قدرت نمایی اینجا فدا کن. ما اینجا جنگجو نمی خواهیم ما عاشق قربانی می خواهیم ما کسی را می خواهیم که نه تنها سر بدهد بلکه خون دل و مهجه دهد. مهجه اصل قلب و باعث حیات قلب است. یعنی رگ اصلی حیات قلب خود را به امام بده تا او تو را به مقصد برساند و دایره عشق تکمیل گردد. عباس نیز همه قوای خود را در راه محبوب داد. دست که کنایه از اعمال قدرت است و چشم که محل دیدن و اظهار قدرت باطنی است را در راه دوست تقدیم نمود و در یک جمله این جان عاریت را به حضرت دوست تقدیم کرد. پس او به مقام فنای در حسین رسید و چون قابلیت داشت از فنا به بقای بالله واصل شد و از طرف محبوب، سمت سقایت یافت. او کامل مکملی است که همه انبیاء و اولیاء را ساقی است. ای ساقی ما سرمستان جامی بده جانم بستان. از بحر لایتناهی حسین به تشنگان آب که ولایت است؛ می نوشاند. شاید این همان شرابی باشد که حافظ می گوید بیا ای شیخ و از خمخانه ما       شرابی خور که در کوثر نباشد. نشانه سقایت او همان است که پس از شهادت حضرت عباس کسی دیگر اظهار تشنگی نمی کرد چون همه سیراب شدند. الان نیز عشاق حضرتش از ید خدایی عباس آب حیات می نوشند. شاید یکی از آنها که جنبه عمومی دارد همین اشک چشمهایی باشد که در عزای حسین ریخته می شود. بقیه اصحاب نیز همه قلوب خود را تقدیم حسین نمودند و او همه را شهید کرد و به توحید حقیقی رساند تا جایی معصومین علیهم السلام در زیارت شهدا می گویند بابی انتم و امی. هرگز عالی، فدای دانی نمی شود. مبالغه و اغراق هم در کلام معصوم نیست. چون همه محو در حسین شدند و حکم غیریت به کلی محو شده بودو غیر حسین کسی نبود؛ معنای جمله این می شود که پدر و مادرم فدای تو حسین جان. امام در کربلا 72 طریق کلی به سوی خدا ایجاد نمود تا انبیاء و اولیای خدا از این طرق به حضرتش واصل شوند. پس همه انبیاء از کربلا به حسب معنا عبور داده شدند کما اینکه در روایات ذکر شده است. اوست که عشق را در عالم به تمامه ظاهر ساخت و هر عاشقی لاجرم از دریای او جرعه نوش است چه بداند و چه نداند. چه انسان و چه غیر او. لذا کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا....
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد