عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

شیخ کامل از منظر شیخ عربی

ابن عربی در باب 181 از فتوحات در معرفت مشایخ گوید: بهره و نصیب شیخوخیت از علم بالله این است که موارد حرکات و مصادر مردمان را می داند و به خواطر نکوهیده و پسندیده علم دارد و موضع التباس که در آنها داخل می شود یعنی ظهور خاطر نکوهیده در صورت پسندیده را می داند و انفاس و نظر را و آنچه آن دو راست و حاوی آنهاست؛ از خیری که موجب رضای حق و از شری که موجب خشم خدا می گردد همه را می داند. بیماری ها و داروها را می داند زمانها و سن و مکانها و غذاها و آنچه مزاج را به صلاح می آورد و آنچه تباهش می سازد را می داند و فرق بین  کشف حقیقی و کشف خیالی و تجلی الهی را می داند. تربیت و انتقال مرید را از کودکی تا جوانی و پیری می داند. شیخ می داند در چه زمانی خواطر مرید راست و صادق است و احکام نفس چیست و احکام شیطان  کدام است. و تحت قدرت شیطان چه اموری است و پرده هایی که قلب انسان را از القای شیاطین در قلبش محفوظ می دارد می شناسد. شیخ به نفس مرید آگاه است  و لو آن را پنهان کند در حالی که خود مرید بدان آگاهی ندارد. او بین فتح و مکاشفه مرید جدا می کند یعنی بین فتح روحانی و فتح الهی مرید جدا می کند. 

ابن عربی در این مقال به نکات مهمی اشاره دارد که افراد عادی و یا سالک مبتدی اغلب به آن علم ندارند. یک نکته مهم این است که در ابتدا شیخ به دنبال مرید می گردد. اما مرید می پندارد که خودش با تلاش و جهد شیخ را پیدا کرده است. پیر کامل به عالم احاطه دارد و بر اساس وظیفه ای که از طرف خدا به او محول شده به دنبال نفوس مستعد می گردد. او مرید خود را از بدو تولد و کودکی می شناسد! از همان زمان مراقب اوست و زندگی ظاهری و باطنی او را کنترل می کند. شیخ کامل که منظور ولی کامل مکمل است، با علم الهی خود به حقیقت و ذات مرید علم دارد علمی که مرید و شاگرد هرگز نمی تواند به آن دسترسی داشته باشد. مردم می پندارند که فرضاً در این زمان پیری نیست تا به محضر او بروند؛ اما غافل از اینکه در همه زمانها اولیای خدا هستند و آنها به دنبال نفوس مستعد می گردند. آب کم جو تشنگی آور به دست ما تشنه نیستیم به دنبال آب می گردیم اگر هم کسی آب زلال به ما نشان دهد آن را نمی خوریم! مثلا بنده زمانی برخی افراد را که به ظاهر به دنبال ولی خدا بودند؛ به خدمت مرحوم حاج آقا دولابی معرفی می کردم اما ایشان چون تشنه نبودند و ولی شناس نبودند این بزرگ را نمی شناختند و منکر می شدند یا ایشان را کوچک تصور می کردند. اهل دنیا به هیچ وجه نمی توانند اولیای خد ا را بشناسند و مرید ایشان شوند حتی اگر ولی خدا پدر یا همسر ایشان باشند! مثل عایشه یا پسر نوح. 

پیر کامل با علم الهی و قدرت الهی از تمام احوالات و نیات و افکار مریدش آگاه است اما معمولاً آن را ابراز نمی کند. قبل از اینکه مرید عاشق پیر شود پیر عاشق او شده است. پیر در هر لحظه مراقب مرید است و با لطائف الحیل مرید را به راه خدا و وصول به او می رساند. اگرچه مرید پندارد که این  راه را خود می پیماید. تنها در پایان راه است که مرید می فهمد این تکامل حاصل پرورش و همت پیر بوده است. و عمل او فقط ابراز ارادت بوده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد