عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

بهشت عارف

در نوشته ای پیرامون معاد گفته ام:

بهشت عارف و سالک، دیدن جمال ولیّ مطلق و محو شدن در تحت لوای اوست. همونطور که در این دنیا، از دنیا و لذات ظاهری اون غافله؛ در آخرت هم از لذات ظاهری در غفلته و فقط در تحت جذبه و تجلیات اوست. او فقط در آستان یار آرام می­گیره.

ساقیا جانم بگیر و جام ده

هستیم بستان مرا آرام ده.

بزرگی می­فرمود، امام حسین علیه السلام در شب عاشورا از بین دو انگشت مبارک جایگاه اصحاب رو در بهشت به اونا نشون داد، اما همه اونا از بهشت روگرداندند و به امام نگاه کردن. بهشت به دنبال عارف و عاشقه، نه عاشق به دنبال بهشت و لذات اون. کما اینکه در بعضی روایات اومده که بهشت مشتاق بعض اصحاب مثل سلمان و عمار و بلال است.

ای قصه بهشت ز کویت حکایتی                              شرح جمال حور ز رویت روایتی

شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی                    خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد

گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست                    هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است

: چرا بهشت با اون توصیف­هاش که عقل رو حیران میکنه برای عارف جذاب نیست؟

: سوال خوبیه؛ جوابشم ساده است چون بهشت آفرین از بهشت قشنگ­تره. معلومه اون کسی که بهشت رو خلق کرده و بهشت یکی از تجلیات اوست، از خود بهشت بالاتر و زیباتره. پر واضحه قسیم الجنه از خود جنت بالاتره و اگر کسی جمال اونو ببینه از همه چیز حتی خودش غافل میشه. همونطور که اصحاب امام حسین علیه السلام چنان گرمِ عشق او بودن که اساساً زخم و درد شمشیر رو احساس نمی­کردن. چه زیبا گفته حافظ:

به تیغم گر کشد دستش نگیرم

اگر تیرم زند منت پذیرم

کمان ابرویت را گو بزن تیر

که پیش دست و بازویت بمیرم.

بلکه بالاتر، اگر محبوب جانفشانیِ اونو قبول نکنه اون ناراحت میشه.

تو کمان کشیده و در کمین

که زنی به تیرم و من غمین

همه غمم بود از همین

که خدا نکرده خطا کنی

مگه ندیدی که اصحاب امام حسین وقتی آقا به اونا گفت که دشمن با من کار داره شما برین؛ همه عجز و لابه و تملق کردن که بمونن و شهید بشن. نشنیدی که غلام سیاه امام چقدر تملق و لابه کرد تا امام به اون اجازه رفتن به میدان داد. بهشت وصال محبوبه و دیگر هیچ. به قول امام زین العابدین که فرمود: کیست که طعم محبت تو را چشید و جز تو چیز دیگری خواست.

عاشق وقتی عشقش به اوج می­رسه برای رسیدن به معشوق دچار قلق و اضطراب میشه و از خدا می­خواد که جانش رو بگیره و اونو در پناه خودش آرام کنه.      بینی و بینک انی ینازعنی        فارفع بلطفک انی من البینی   (بین من و تو، خودِ من حجاب است به لطف خود این من را از میان بردار) تو خود حجاب خودی از میان برخیز.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد