عرفان

عرفان

عرفان اسلامی
عرفان

عرفان

عرفان اسلامی

فهم قرآن

بی شک  بیشترین شرح و تفسیری که تا کنون بر کتابی تالیف شده مربوط به قرآن کریم است. با وجود این کما کان فهم قرآن و رسیدن به حقایق آن بسیار دشوار است. سوالات بسیاری در ذهن با مطالعه و دقت در قرآن به وجود می آید که در هیچ تفسیری نیست و یا کسی نمی تواند پاسخ قاطعی به آن بدهد. مفسر زمانی می تواند مفسر خوب باشد که با فهوای کلام گوینده آشنا باشد. به عبارت دیگر مفسر باید با ادبیات گوینده یا نویسنده متن آشنایی داشته باشد. به عنوان مثال در طب سنتی یا در برخی روایات، عملی را موجب لاغری و یا چاقی ذکر می کنند خواننده معاصر اگر با ادبیات طب سنتی آشنا نباشد تصور می کند فلان غذا یا فلان کار باعث لاغر شدن می شود در حالی که منظور از لاغری در اینجا به معنای بیماری و ضعف، و چاقی به معنای سلامت و قوت است. لاغری در زمان قدیم به بیماری و چاقی به سلامتی معنا می شد. پس کسی که آن متن را می خواند باید با ادبیات آن زمان آشنا باشد. این موضوع باعث به وجود آمدن هرمنوتیک یا فهم متن گردید. بر همین مبنای ساده مفسر قرآن یا روایات باید با ادبیات حق تعالی و ائمه هدی علیهم السلام آشنا باشد. این فهم فقط با دانستن صرف و نحو یا مطالعه اشعار و متون کهن عربی به دست نمی آید.
مرحوم امام خمینی در شرح سوره حمد می گوید این تفاسیری که بر قرآن  نوشته شده ترجمه هایی بیش نیست. علت این است که مفسرین اغلب کلام الهی را سبک معنا می کنند یعنی با آن مثل یک متن ساده بشری برخورد می کنند. گویی قرآن را یک انسان معمولی که می خواهد اعتقادات و اخلاق به مردم بیاموزد نوشته است. در حالی که قرآن تجلی خداست و این قرآن ظاهری که در قالب زبان عربی در دسترس ماست صورت ظاهری قرآن حقیقی است که در قلب نبی است. بی شک آنچه در قلب نبی است از جنس لفظ و حروف نیست. لذا در برخی روایات خطاب "قرآنکم"آمده یعنی قرآن شما با قرآن ما که قرآن حقیقی است متفاوت است و این تفاوت تفاوت ظاهر و باطن است و گرنه به معنای تحریف الفاظ قرآنی نیست و اگر در روایتی گفته شده قرآن تحریف شده یعنی آن حقیقت، در قالب حرف و لفظ آمده و معنایش نازل شده و تنزل یافته است. لذا قرآن  باید تاویل شود یعنی باید به معنای حقیقی و جایگاه اصلی خود بازگردانده شود. و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم. راسخ در علم کسی است که به حقیقت قرآن قبل از تنزیل به عالم عقل و مثال و الفاظ پی برده باشد. 
پس قرآن فقط بیان خلقت و اعتقادات و چند دستور اخلاقی نیست بلکه حقیقتی است که از مومن شفاعت می کند یعنی او را به کمال حقیقی می رساند. و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنین. قرآن شفای قلوب است و موعظه و اندرز نمی تواند قلب را شفا دهد چه بسیارند قاریانی که ملعونند رب تال القران و القران یلعنه. پس اگر ظاهر قرآن برای همه شفاء بود هیچ قاریی نباید از راه حق منحرف گردد. واضح است که باطن قرآن و حقیقتش برای مومن شفاء است نه لفظ آن. اگرچه الفاظ و ظاهر قرآن هم اثرات بسیار خوب معنوی دارد اما وقوف در ظاهر، انسان را از برکات نامحدود باطنی محروم می کند. 
همانطور که در مباحث قبلی هم اشاره نمودیم، فهم قرآن زمانی حاصل می شود که انسان به فهم خدا و رسولش نائل آید. و این معرفت و شناخت با علوم مصطلح حاصل نمی شود اگرچه علوم ظاهری و درس و بحث می تواند تا حدودی به طالب حقیقت کمک کند ولی فهم حقیقی با علوم ظاهری مثل فقه وفلسفه و کلام و امثالهم به دست نمی آید. فهم قرآن مستلزم معرفت خدا و معرفت خدا در معرفت رسول خدا و اهل بیتش علیهم السلام ظهور می یابد. و راه معرفت حقیقی حصول قرب به ایشان است. پس تا کسی مقرب به خدا و اولیایش نباشد نمی تواند به فهم قرآن دست یابد اگرچه همه تفاسیر و یا علوم ظاهری را بداند و اگرچه از بهره هوشی و ذکاوت بالایی نیز برخوردار باشد. پس اولیای الهی و کسانی در حب اهل بیت عصمت و طهارت غرق شده اند قرآن فهمیده اند و هر قرب و حبش بیشتر، معرفتش بیشتر است.
و اما برای ما دورماندگان از قرب و حقایق قرآن و روایات، تنها راه نجات مراجعه به کلام اهل معرفت و اولیای الهی است چون آنها مفسرین حقیقی قرآن و دین خدا هستند. و اگر بنا به پیروی و یا تقلید است بهتر است انسان از ایشان تقلید کند تا از اهل ظاهر که با مطالعه چند کتاب، کلام حق را تفسیر می کنند.
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد